وب سایت رسمی داود امینی
وب سایت رسمی داود امینی

وب سایت رسمی داود امینی

بوسه‌ای بر قدم‌گاه شهیدان بازی‌دراز، سفر راهیان نور - داود امینی

بوسه‌ای بر قدم‌گاه شهیدان بازی‌دراز- داود امینی

   در روز جمعه پنجم اردیبهشت و در سال‌روز عملیات بازی‌دراز، به اتفاق جمعی از بسیجیان سازمان، همراه با کاروان‌های راهیان نور و با رمز «یا زهرا» به این ارتفاعات پرافتخار صعود کردیم. بازی‌دراز، ارتفاعات منحصر به فرد در غرب کشور است که با هشت روز عملیات دلاورانه، از چنگال متجاوزان رژیم بعثی عراق خارج و دشمن با تحمل هزاران کشته و صدها اسیر و انهدام تانک‌ها و تجهیزات نظامی، مجبور به عقب‌نشینی از این منطقه استراتژیک شد. این عملیات از شش محور آغاز گردید که هر محور با فرماندهی یکی از شهیدان غلامعلی پیچک، اصغر وصالی، محسن وزوایی، علی موحد دانش، محسن حاجی بابا و نیز، شفیعی انجام گرفت. علی موحد دانش، وقتی در این عملیات دستش قطع شد، دست جدا‌ شده‌اش را در کوله پشتیش قرار داد و به عملیات ادامه داد تا عملیات متوقف نشود.

   همان‌طوری که شهید بزرگوار بهشتی فرمودند، «عرفان واقعی خانقاهش بازی دراز است» ، جوانانی که در آن دوران آمدند و سینه را سپر کردند، در مقابل همه کینه‌های دشمن ایستادند و بازی دراز را با اقتدار از دست دشمن نجات دادند. امروز هم لازم است تا با تداعی خاطره شهدای بازی دراز، با آنها تجدید میثاقی دوباره داشته باشیم. جای جای این منطقه سرشار از معنویت خاص است؛ چرا که تعداد زیادی از رزمندگان و جوانان غیور ما در اردیبهشت سال ۶۰ در این ارتفاعات، در جنگی نابرابر به شهادت رسیدند و پیکر برخی از آنها هنوز در دل این ارتفاعات مدفون است و ندای روح بخش راز و نیاز آنها با خداوند را هنوز می‌توان، با گوش دل شنید. تکه‌ای از بدن شهید محسن حاجی بابا فرمانده یکی از محورهای علیاتی بازی‌دراز، در این منطقه ماندگار شد. شهیدی که می‌گفت: می‌خواهم به گونه‌ای شهید شوم که حتی تکه‌های بدنم را نتوانند جمع‌آوری کنند. شاید نیاز بود بدن او که یکی از فاتحان بازی دراز است در مشهدش، زیارت‌گاه امروز مسافرین راهیان نور شود. او، از  بین چهارصد نفر داوطلب کنکور پزشکی، رتبه چهار را کسب کرد؛ اما خواست تا پاسدار شود و برای دفاع از دین و وطن خود، جانش را نثار کند. او، از منطقه نیروی هوایی تهران، وارد مناطق عملیاتی گردید و فرماندهی محور سرپل ذهاب و منطقه بازی‌دراز را برعهده گرفت و افتخارات بسیار آفرید.

   شهید حاجی بابا به دوستش گفته بود «دعا کن با گلوله توپ شهید بشویم. زیرا اگر در این دنیا بسوزیم، می‌توانیم مطمئن شویم که خداوند گناهانمان را بخشیده است. حاجی بابا، درباره پیروزی مرحله اول عملیات می‌گفت که این امر محقق نشد، مگر به مدد غیبی الهی که ما را به آن ارتفاعات کشاند. امداد نیروهای غیبی و فرماندهی امام زمان(عج) در عملیات کاملاً محسوس بود. در مرحله دوم شناسایی منطقه، شهید حاجی بابا، به همراه شهید شوندی و احمد بیابانی، با گلوله توپ ۱۳۰ خودرویشان، در آتش سوختند. نیمی از بدن شهید به تهران آورده شد و در بهشت زهرا دفن گردید و تکه‌ای دیگر از بدن شهید را که در جیپ سوخته جای مانده بود، در روستای مشکنار در نزدیکی منطقه بازی دراز  به سمت پادگان ابوذر ، محل شهادت شهید دفن کردند تا شهید حاجی بابا برای همیشه در غرب کشور ماندنی شود. این شهید در وصیت نامه‌اش نوشت: من آگاهانه در این راه قدم گذاشتم و فقط برای پیروزی اسلام و قرآن در جبهه حاضر شدم.

   امیدواریم بتوانیم با زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و امام شهدا و با زنده نگه‌داشتن ایثارگری‌ها و از خود گذشتگی‌های ملت بزرگ ایران در طول دوران دفاع مقدس، در برابرهمه توطئه ها و ترفندهای دشمنان، با قدرت بایستیم و در برابر توطئه‌های دشمن مصون بمانیم. انشاءالله

خاطره ای از عید فطر 92



خاطره ای از عید فطر

داود امینی

 

برای عید فطر من هم مثل خیلی های دیگر به مسافرت رفتم. مقصد من، روستایمان قاهان، در منطقه خلجستان قم بود. روستایی دیدنی و سرسبز در دل دره ها و کوه ها و در جوار امامزاده هادی پسر امام زین العابدین(ع) واقع شده است. به لینک قاهان در قسمت راست سایت که مراجعه کنید، این منطقه خوش آب و هوا و توریستی را خواهید شناخت. صبح عیدفطر سال ۹۲، خیابان های جلوی حسینیه ده فرش شده بود و مردم، با همان صفای روستایی در صف نماز عید فطر حاضر بودند. مداح مراسم عید، سرهنگ بازنشسته اسماعیلی پشت جایگاه رفت و شروع کرد: الله اکبر، الله اکبر، لااله الا الله والله اکبر، و لله الحمد، الحمدلله علی ماهدینا، و له الشکر علی ما اولینا...

نماز خوانده شد و او مولودی عید را خواند و از مردم خواست دعا کنند، شاید سال دیگر نباشند. بعد از نماز سفره عید پهن شد و همه گرد سفره با صفای روز عید نشستند و سپس به سوی منازل و باغهایشان روان گشتند. چند ساعتی از نماز عید گذشته بود که خبر دادند سرهنگ اسماعیلی مداح روز عید که با خانواده اش از تهران آمده بود و به باغ رفته بودند، با نیش زنبور فوت کرد. همه شوکه شدند. باورمان نمی شد. من که ایشان را از پیش از انقلاب می شناختم و حق استادی بر من را داشت. پیش از انقلاب ایشان و جمعی از دوستان فرهنگی مبارزشان در مسجد صاحب الزمان محله ی شاهپور اول خیابان وحدت اسلامی تهران، انجمن خیریه ی صاحب الزمان (عج) را راه انداخته بودند و در آنجا به ایتام و مستمندان کمک می کردند. این پوششی بود برای کلاس های آموزشی و فرهنگی قرآنی و دینی که در مسجد برپا کرده بودند. من هم که آن زمان در آن محله زندگی می کردیم، در این کلاس ها شرکت می کردم. تا این که یک روز متوجه شدیم همه ی معلم های این کلاس ها و فعالان انجمن خیریه را ساواک دستگیر کرده و از آن پس کلاس ها تعطیل شد. 



بقیه در ادامه مطلب

 

ادامه مطلب ...

علم الهدای هویزه_ شهید حسین علم الهدی - داود امینی



 علم الهدای هویزه - شهید حسین علم الهدی

 داود امینی

   با کاروان راهیان نور سازمان بسیج هنرمندان، در نهم فروردین 92، از دهلاویه جایگاه شهادت دکتر مصطفی چمران، به سوی شهر هویزه مکان شهادت سید حسین علم الهدی و یارانش رهسپار شدیم. با هنرمندان رفته بودیم تا هنر مردان خدا را نظاره کنیم. هنر آنان، شهادت بود. هنرمند واقعی، علم الهدی سردار قافله عشق بود که هنرمندانه علم هنرپیشگان رهپویان رزم و شهادت را در بر گرفت و با هنرعاشقی خدا، رقص عشق کرد. در آنجا فرمانده و یارانش همگی در کنار هم آرمیده اند. به تابلویی که در محل یادمانشان نصب شده بود نظر افکندم. آخرین نامه علم الهدی، فرمانده سپاه هویزه که پیش از شهادتش، به حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) و شهید چمران نوشته بود:

    « من، به عنوان فرمانده سپاه هویزه، 62 نفر پاسدار نیرو دارم که 22 نفر آنها غیر مسلحند. دو عدد آرپی جی داریم که یکی خراب است. مهمات ما، یک عدد تیر بار ژ3 و 40 عدد کلاش و ژ3 می باشد.»

این، همه ی سلاح یاران علم الهدی است، برای جنگی بزرگ با دشمن متجاوز، در عملیات نصر. در حقیقت بدون سلاح ایمان، آنان هیچ نداشتند.  

 بقیه در ادامه مطلب

 

ادامه مطلب ...

سفر معنوی راهیان نور - دهلاویه - بهار 92 - داود امینی



 روایتی از: منطقه دهلاویه - داود امینی

از هشتم تا یازدهم فروردین 92 تعداد ده نفر از اعضای کانون هنرمندان ناحیه ابوذر از طریق سازمان بسیج هنرمندان تهران بزرگ، به همراه کاروان راهیان نور وزارت ارشاد اسلامی، برای انجام سفر معنوی راهیان نور و دیدار از مناطق عملیاتی جنوب کشور، راهی این مناطق شدیم. صبح روز هشتم فروردین با سخنان کوتاه آقای حاجی، رئیس بسیج وزارت ارشاد اسلامی، از زیر قرآن گذشتیم و به سوی سرزمین نور و میعاد گاه عاشقان، رهسپار شدیم. پس از گذشتن از شهرهای بین راه، نخستین توقفگاهمان در جنوب کشور، حسینیه شهدای گمنام شهر اهواز بود. در آن محل نمایشگاهی از تجهیزات نظامی و ادوات رزهی برپا بود. پس از زیارت مزار شهدای گمنام حرکت کردیم و یک ساعت از نیمه شب گذشته، به اردوگاه حمیدیه رسیدیم. اردوگاهی که متعلق به وزارت آموزش و پرورش بود و در زمان جنگ هم مورد استفاده رزمندگان اسلام قرار می گرفته است.  

صبح روز نهم فروردین ماه، به سوی منطقه دهلاویه حرکت کردیم. دهلاویه، محل شهادت دکتر مصطفی چمران است. در محل شهادتش بنای یادبودی برپا شده و نمایشگاهی ایجاد گردیده است. در این نمایشگاه، اسنادی از شهید چمران از دوره های قبل از انقلاب مربوط به تحصیلاتش در ایران و آمریکا و نیز مدارک تحصیلیش وسپس حضور در لبنان و تأسیس جنبش امل لبنان و ایجاد مدرسه خیریه ایتام لبنان و دوره های جنگ چریکی در این کشور نصب شده بود. اسناد زیادی هم از جنگ های نامنظم شهید چمران در جبهه های حق علیه باطل و به همراه فرماندهان و رزمندگان اسلام وجود داشت و همچنین نصاویر شهادت آن فرمانده دلیر و تشییع جنازه و خاک سپاریش در بهشت زهرای تهران در معرض دید زائران قرار داده شده بود.

ما که به همراه هنرمندان عازم بودیم، تصاویر نقاشی روی بوم شهید چمران چشمانمان را خیره ساخت. تعدادی از نقاشی های روی بوم از کارهای هنری شهید دکتر مصطفی چمران چیده شده بود که این تصاویر هنری، او را هنرمندی بین المللی ساخته بود. این نقاشی ها که با موضوعات دینی، حماسی و انقلابی کشیده شده بودند، در معرض دید زائرین قرار داشت. 

 

 بقیه در ادامه مطلب 

ادامه مطلب ...