ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
بوسهای بر قدمگاه شهیدان بازیدراز- داود امینی
در روز جمعه پنجم اردیبهشت و در سالروز عملیات بازیدراز، به اتفاق جمعی از بسیجیان سازمان، همراه با کاروانهای راهیان نور و با رمز «یا زهرا» به این ارتفاعات پرافتخار صعود کردیم. بازیدراز، ارتفاعات منحصر به فرد در غرب کشور است که با هشت روز عملیات دلاورانه، از چنگال متجاوزان رژیم بعثی عراق خارج و دشمن با تحمل هزاران کشته و صدها اسیر و انهدام تانکها و تجهیزات نظامی، مجبور به عقبنشینی از این منطقه استراتژیک شد. این عملیات از شش محور آغاز گردید که هر محور با فرماندهی یکی از شهیدان غلامعلی پیچک، اصغر وصالی، محسن وزوایی، علی موحد دانش، محسن حاجی بابا و نیز، شفیعی انجام گرفت. علی موحد دانش، وقتی در این عملیات دستش قطع شد، دست جدا شدهاش را در کوله پشتیش قرار داد و به عملیات ادامه داد تا عملیات متوقف نشود.
همانطوری که شهید بزرگوار بهشتی فرمودند، «عرفان واقعی خانقاهش بازی دراز است» ، جوانانی که در آن دوران آمدند و سینه را سپر کردند، در مقابل همه کینههای دشمن ایستادند و بازی دراز را با اقتدار از دست دشمن نجات دادند. امروز هم لازم است تا با تداعی خاطره شهدای بازی دراز، با آنها تجدید میثاقی دوباره داشته باشیم. جای جای این منطقه سرشار از معنویت خاص است؛ چرا که تعداد زیادی از رزمندگان و جوانان غیور ما در اردیبهشت سال ۶۰ در این ارتفاعات، در جنگی نابرابر به شهادت رسیدند و پیکر برخی از آنها هنوز در دل این ارتفاعات مدفون است و ندای روح بخش راز و نیاز آنها با خداوند را هنوز میتوان، با گوش دل شنید. تکهای از بدن شهید محسن حاجی بابا فرمانده یکی از محورهای علیاتی بازیدراز، در این منطقه ماندگار شد. شهیدی که میگفت: میخواهم به گونهای شهید شوم که حتی تکههای بدنم را نتوانند جمعآوری کنند. شاید نیاز بود بدن او که یکی از فاتحان بازی دراز است در مشهدش، زیارتگاه امروز مسافرین راهیان نور شود. او، از بین چهارصد نفر داوطلب کنکور پزشکی، رتبه چهار را کسب کرد؛ اما خواست تا پاسدار شود و برای دفاع از دین و وطن خود، جانش را نثار کند. او، از منطقه نیروی هوایی تهران، وارد مناطق عملیاتی گردید و فرماندهی محور سرپل ذهاب و منطقه بازیدراز را برعهده گرفت و افتخارات بسیار آفرید.
شهید حاجی بابا به دوستش گفته بود «دعا کن با گلوله توپ شهید بشویم. زیرا اگر در این دنیا بسوزیم، میتوانیم مطمئن شویم که خداوند گناهانمان را بخشیده است. حاجی بابا، درباره پیروزی مرحله اول عملیات میگفت که این امر محقق نشد، مگر به مدد غیبی الهی که ما را به آن ارتفاعات کشاند. امداد نیروهای غیبی و فرماندهی امام زمان(عج) در عملیات کاملاً محسوس بود. در مرحله دوم شناسایی منطقه، شهید حاجی بابا، به همراه شهید شوندی و احمد بیابانی، با گلوله توپ ۱۳۰ خودرویشان، در آتش سوختند. نیمی از بدن شهید به تهران آورده شد و در بهشت زهرا دفن گردید و تکهای دیگر از بدن شهید را که در جیپ سوخته جای مانده بود، در روستای مشکنار در نزدیکی منطقه بازی دراز به سمت پادگان ابوذر ، محل شهادت شهید دفن کردند تا شهید حاجی بابا برای همیشه در غرب کشور ماندنی شود. این شهید در وصیت نامهاش نوشت: من آگاهانه در این راه قدم گذاشتم و فقط برای پیروزی اسلام و قرآن در جبهه حاضر شدم.
امیدواریم بتوانیم با زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و امام شهدا و با زنده نگهداشتن ایثارگریها و از خود گذشتگیهای ملت بزرگ ایران در طول دوران دفاع مقدس، در برابرهمه توطئه ها و ترفندهای دشمنان، با قدرت بایستیم و در برابر توطئههای دشمن مصون بمانیم. انشاءالله