وب سایت رسمی داود امینی
وب سایت رسمی داود امینی

وب سایت رسمی داود امینی

مصاحبه داود امینی با دوستان و همرزمان زنده یاد جانباز پاسدار محسن فرهادخانی

مصاحبه با رزمندگان و دوستان سرادر جانبار، محسن فرهادخانی 

گفتگویی با آقای خالصی، دوست و همرزم محسن فرهادخانی

بسم الله الرحمن الرحیم

من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا (احزاب، آیه 23)

    خدمت شما عرض کنم که من چی بگم که حق محسن را ادا کنم. محسن کی بود و چطور زندگی کرد و چطور رفت. ما از دوران کودکی با محسن بودیم. با هم بزرگ شدیم. زمانی که جنگ تحمیلی را صدام شروع کرد، با وجود سن کم، با عشقی که به جبهه و جنگ داشت ، و عشقی که به امام داشت، چنان زبانزد بچه ها بود که همه دوستان مجذوب او شدند و دوست داشتند با ایشان به جبهه بروند.

    محسن در عملیات های والفجر مقدماتی، والفجر 1، والفجر 4، کربلای 4، کربلای 8، کربلای یک، آزاد سازی مهران و بالاخره در عملیات مرصاد، توان جسمی و معنوی خود را نشان داد. او، در دفاع مقدس چنان جذبه ای از خود نشان داد که همه ما را شیفته خودش کرد. محسن، همه ما را یک به یک نظاره می کند. تمام اهالی این محل که محسن را می شناسند، همیشه از او خوبی دیده اند و ذره ای ناراحتی ندیده اند. محسن ما رفت. ما، آرزو می کنیم راه ایشان همان راه امام و شهدا بود همواره ادامه داشته باشد.

 

ادامه مطلب 

ادامه مطلب ...

در سوگ رزمنده دفاع مقدس، حاج حسن محمدی داود امینی

در سوگ رزمنده دفاع مقدس، حاج حسن محمدی                                                   داود امینی

حاج حسن محمدی، رزمنده ی دلاوری که در طول هشت سال جنگ تحمیلی، سال ها در جبهه های غرب و جنوب دلاورمردانه حضور داشت و از خود جان فشانی های زیادی به جای گذاشته بود، روز 12 مهر 92 به دیدار حق شتافت و بدن مطهرش بر دوش دوستان بسیجیش و رزمندگان دفاع مقدس تشییع شد. حاج حسن، مردی با ایمان و انقلابی بود که همواره تا پایان عمر در پیروی از ولایت  و در تبعیت از رهبری انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) ثابت قدم ماند. اوِ که پس از جنگ تحمیلی همواره در خدمت اسلام و انقثلاب بود، مسئولیت های سنگینی در حوزه ی 345 جواد الائمه ی ناحیه ی ابوذر پذیرفت و چندین سال هم فرماندهی پایگاه الزهرای(س) این حوزه را بر عهده داشت و در حالی که همچنان عضو هیئت امنای مسجدالزهرا(س) بوده و مسئولیتی در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) بر عهده داشت، به دیدار حق شتافت.

     او، به عنوان پیش کسوت بسیجی و رزمنده ی دفاع مقدس، همواره به عنوان پدری مهربان برای بچه های بسیج منطقه به شمار می آمد و پیوسته به موعظه و نصیحت آنان می پرداخت و با ذکر احادیث و روایات اهل بیت (ع)، راه هدایت و سرفرازی را به آنان نشان می داد. توصیه او همواره دفاع از انقلاب اسلامی و ارزش های آن، و تبعیت از مقام معظم رهبری بود. حاج حسن که در زمان جنگ در منطقه ی آلوده ی شیمیایی قرار گرفته بود و اثرات ترکش های جنگ  بر بدنش هویدا بود، بیش از یک ماه در بستر بیماری قرار گرفته و دوستان بسیجییش را در غم و اندوه خود قرار داده بود.

    در دوم مهر ماه 92 هنگامی که بچه های بسیج مسجد الزهرا(س)، هیئت را در منزل حاج حسن انداخته بودند، همه آمدند. همه آمده بودند تا حاج حسن را برای آخرین بار ببینند. گر چه آنان، دعای شفای او را با چشمان اشک آلود زمزمه می کردند و در دعای توسلشان به اهل بیت (ع) توسل جسته بودند؛ لیکن حاج حسن دیگر چشم نگشود و مانند همیشه به بچه های بسیجیش خوش آمد نگفت و از آنان پذیرایی نکرد. شاید اگر او زبان می گشود، بار دیگر به بچه ها می گفت: رهبر را تنها نگذارید و بسیج را رها نکیند. همه ی دغدغه اش همین بود. . حمد شفا خوانده شد، به ائمه ی اطهار توسل جسته شد؛ ولی تقدیر این چنین بود تا حاج حسن محمدی، بر دوش بسجیان و رزمندگان دفاع مقدس، اشک ریزان تا بهشت زهرا(س) تشییع و در شب شهادت امام جواد الائمه (ع) در جایگاه ابدیش آرام گیرد و مهمان مولایش امیر المؤمنین(ع ) باشد.  

    در شب شهادت حضرت امام جوادالائمه (ع) که شام خاکسپاری حاج حسن بود، دوستان رزمنده و بسیجیش بار دیگر در منزلش گرد هم آمدند و در عزای شهادت امام نهم سوگواری کردند و با عرض تسلیت به محضر حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (ع) برای  میهمان گشتن حاج آقا محمدی، بر سر سفره ی احسان امام رضا (ع) دعا کردند.   

حالا دیگر جای مردی که اهل تلاش و خدمت بود و از اخلاق حسنه ی اسلامی برخورداربود، خالی است. حاج آقا محمدی دغدغه ی اصلیش حفظ انقلاب اسلامی و ارزش های آن بوده و پاسداری از حرمت خون شهدا را وظیفه ی خود می دانست و علاقه ی به اهل بیت (ع) همواره او را به حضور فعال و همیشگی در مجالس هیئت ها و مساجد محل وا می داشت.   روحش شاد

اوصاف حری - داود امینی

   اوصاف حری                  داود امینی  

    در یک روز بهاری، حیات یکی از اهالی علم و دانش کشور به پاییزی گرایید و دکتر عباس حری در نهم اردیبهشت 92، در مقابل دانشکده روان شناسی دانشگاه تهران، بر دوش شاگردانش تشییع شد. او، که در سال 72 تنها یک جلسه استاد کتابداریم بود و ادامه کلاس کتابداری را به دوست و همکارش سپرد؛ اما حق استادیش را با این یک جلسه بر گردنم نهاد. بیست سال بعد در سن 77 سالگی چراغ عمرش را خاموش یافتم. مراسم چهلم او نیز از سوی انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران با همکاری کتابخانه ملی، در 21 خرداد ماه  برپا گردید و همه چیز تمام شد.

به کامنت های شاگردانش در اینترانت سازمان اسناد و کتابخانه ی ملی نگاهی انداختم. دوستان و شاگردانش در یادداشت هایشان، اوصاف او را چنین برشمرده بودند:

معلم بزرگ، استاد برجسته، اهل دانش و منطق، تسلیم در برابر حق، متخلق به اخلاق حسنه، خوش رو، صادق و استوار در طریق تعلیم و تعلم، استاد گرانمایه، معلمی دانشمند، خلاق، اهل فکر و اندیشه، فصیح و بلیغ، دوستی وفادار و دلسوز با نگاهی نافذ، لبخندی بر لبان، رویی گشاده با لبخندهای مداوم و صمیمی، استاد پیشکسوت کتابداری و اطلاع رسانی، مدیر مسئول فصلنامه، دبیر مجله، نویسنده و بالاخره مسافر افلاک.

واژه ها و صفاتی که برای دوست فقیدمان به کار می بریم، خوب به خاطر بسپاریم. آیا دوست داریم برای ما هم چنین اوصافی به کار برند؟ پس سعی کنیم با دیگران چنان عمل  کنیم تا در موردمان چنین بگویند و بنویسند. به راستی  باید همیشه به یاد داشته باشیم که خیلی زود دیر می شود. روحش شاد