وب سایت رسمی داود امینی
وب سایت رسمی داود امینی

وب سایت رسمی داود امینی

کتاب : تکاپوهای آرمانگرایانه اسلامی (فدائیان اسلام، از زبان محمدمهدی عبدخدایی) تدوین داود امینی

تکاپوهای آرمانگرایانه اسلامی (فدائیان اسلام، از زبان محمدمهدی عبدخدایی)
عنوان : تکاپوهای آرمانگرایانه اسلامی (فدائیان اسلام، از زبان محمدمهدی عبدخدایی)
پدیدآور : داود امینی
شناسه کتابخانه ملی : 228692
شابک : 978-964-2834-32-7
تعداد صفحه : 323
قیمت : 55,000 ریال
نوبت چاپ : 323
شمارگان : 1200 جلد
موضوع : مناسبات
شماره جلد : 1
چاپخانه : مرکز چاپ نشر شهر
ب
ب

"... نواب صفوی به صحنه آمده بود و اعلامیه‌هایی می‌داد. خوب، در همین گیروداری که ادبیات ما دچار نوعی آشفتگی شده بود، اعلامیه‌های نواب صفوی خیلی گویا بود. نه واژه‌های متروک فارسی قدیم را داشت، نه واژه‌های قلمبه سلمبه فرنگی را داشت و نه واژه‌های سنگین حوزوی را داشت. به همین جهت، مردم اعلامیه‌های نواب صفوی را می‌فهمیدند. وقتی، اعلامیه راجع به فلسطین می‌داد، وقتی راجع به حجاب اعلامیه می‌داد، یا راجع به مفاسد اجتماعی، اشغال آذربایجان، هر کس که شش کلاس درس خوانده بود این اعلامیه‌ها را می‌فهمید. به همین جهت، از آنها استقبال می‌شد..."

کتاب : جمعیت فدائیان اسلام- نویسنده : داوود امینی

جمعیت فدائیان اسلام

نویسنده : داوود امینی  

نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی  

سال 1380

ک - علل ترور دکتر سید حسین فاطمی، توسط فدائیان اسلام

در بهمن ماه 1330، محمد مهدی عبد خدائی از فدائیان اسلام، دکتر سید حسین فاطمی را ترور کرد. این واقعه تاکنون بحثهای مختلفی را در میان نویسندگان و محققین تاریخ معاصر کشور بر انگیخته است. اما هنوز زوایای مبهم آن حادثه آنچنان که باید مورد بررسی تاریخی قرار نگرفته است.
دکتر فاطمی یکی از چهره های ملی، در خرداد سال 1327 ش، از پاریس - که در رشته روزنامه نگاری تحصیل می کرد - ، به ایران بازگشت و مدتی بعد روزنامه باختر امروز را در راستای خط و مشی فکری دکتر مصدق منتشر کرد. به گفته برخی دکتر فاطمی ضمن آنکه معاون سیاسی دکتر مصدق بود، ایدئولوگ و خط دهنده وی نیز محسوب می شد. فدائیان اسلام او را یکی از عوامل موثر جدائی خط اسلامی نواب صفوی از دولت ملی می شناختند.
فاطمی در حالی که در تاریخ 25/11/30، بر سر قبر محمد مسعود - روزنامه نویس که چند سال پیش از آن بطور مرموزی گشته شده بود - ، سخنرانی می کرد، بدست محمد مهدی عبدخدایی، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد. (544)
در بررسی علل مبادرت فدائیان اسلام به این اقدام، باید به شرایط سیاسی اجتماعی سال 1330 و از جمله اختلافات بین فاطمی، و فدائیان اسلام توجه کرد. بر اساس اسناد و شواهد موجود، این اختلافات فکری به مدتی قبل از وقوع حادثه باز می گردد.
چنانکه قبلا گفته شد فاطمی در جریان ترور رزم آرا، با فدائیان اسلام همفکر و هم نظر بوده است و حتی در جلسه تصمیم گیری جبهه ملی و فدائیان اسلام حضور داشته و تا پایان نهضت و پیروزی آن با هم بوده اند، به نظر می رسد برخی اختلافات ایجاد شده در خط فکری و سیاسی فدائیان اسلام، با جبهه ملی و دکتر مصدق، در این جدایی موقر واقع شده باشد، بویژه آنکه قضیه بازداشت نواب صفوی و اعضای جمعیت با جبهه ملی، بر سر اجرای احکام شریعت، در مورد وی نیز صدق می کند. مضافا آنکه سیاستهای خارجی دولت ملی مورد مناقشه بوده است. همانطور که گفته شد گروهی وی را ایدئولوگ مصدق، می نامند، فاطمی در روزنامه باختر امروز شدیدترین حمله ها را به فدائیان اسلام می نمود.
سید عبدالحسین واحدی در شهریور 1330 طی جلسه ای در جمع اعضای فدائیان اسلام، با انتقاد از اعضای دولت دکتر مصدق، ضمن حمله شدید به دکتر فاطمی، وی را عامل دستگیری دو نفر از اعضای جمعیت معرفی کرد و از اعضا خواست تا برای احقاق حقوق سیاسی اجتماعی خود، به عنوان اعتراض به دادگستری مراجعه کند، همزمان با این اقدام بود که 17 نفر دیگر از آنها از جمله محسن میر خلیلی، اکبر نجار، عباس بختیاری، عباس چلوئی، رضا قدوسی، جواد کاشانی، علیرضا بیات و مهدی نجار، در جریان ملاقات با نواب صفوی دستگیر و بازداشت شدند. (545)
از این زمان شایعاتی پیرامون احتمال ترور دکتر فاطمی توسط فدائیان اسلام منتشر شد؛ بطوریکه گزارشهای شهربانی بر احتمال ترور دکتر فاطمی یا وزیر کشور تاکید می کرد. ضمن آنکه اقدامات دولت علیه فدائیان اسلام، موجبات ایجاد حس ترحم جامعه مذهبی، نسبت به اعضای این جمعیت را فراهم آورده بود. (546)
پس از جریان سرکوب متحصنین زندان قصر، سید عبدالحسین واحدی که از ابتدای اعمال فشار بر فدائیان اسلام، سید حسین فاطمی را واسطه اصلی توافق بین شاه و دکتر مصدق می دانست، اینک نیز مسئولیت اصلی فرمانداری و هدایت عملیات سرکوبگرانه زندانیان را بر عهده فاطمی می گذارد و حتی اظهار کرد که فاطمی از سرهنگ نظری خواسته بود که کار نواب صفوی را در جریان درگیری زندان تمام کند تا با توجیه قتل نواب صفوی در یک درگیری داخل زندان، قضیه را خاتمه دهند که این دسیسه با هشیاری اعضای فدائیان اسلام و حفاظت از جان وی خنثی شد. (547)
از طرف دیگر، با طولانی شدن بازداشت متحصنین، مشکلاتی برای جمعیت فدائیان اسلام پدید آمد؛ بویژه آنکه در واقعه تحصن و اشغال زندان قصر توسط 51 نفر، سید عبدالحسین واحدی و صرافان که از طراحان اصلی طرح تحصن بودند، به دلیل درگیری با مامورین زندان، نتوانستند به داخل زندان راه یابند. همین مسئله توهماتی در برخی از بازداشت شدگان فدائیان اسلام پدید آورد و زمینه اعتراض آنان را به عبدالحسین واحدی بخاطر هدایت چنین حادثه ای فراهم کرد. (548) این در حالی بود که از اعتصاب غذای نواب صفوی نیز نتیجه ای حاصل نگشته بود. در این زمان - که اسناد و گزارشهای متعدد حکایت از تصمیم فدائیان اسلام به انجام اقدامی مسلحانه برای حل غائله دارد - ، عبدالحسین واحدی طی مصاحبه ای، به دولت مصدق علنا هشدار داد که در صورت پایان ندادن به تهاجماتشان علیه فدائیان اسلام، به عنوان مهاجم به اسلام توسط فدائیان دین، مورد حمله قرار خواهند گرفت. (549) با وجود این چنین تهدیدی علنی و همچنین گزارشهایی که نشانگر اطلاع دولتی و امنیت از تصمیم فدائیان اسلام به ترور مسببین بازداشت و زندانی کردن نواب صفوی و هوادارانش می باشد، به آن هشدارها توجهی نشد؛ تا اینکه عبدالحسین واحدی در دهم دیماه 1330، در جمع طلاب مدرسه مروی اعلام کرد که قرار است با آیت الله کاشانی در مورد آزادی نواب صفوی و فدائیان اسلام ملاقاتی انجام دهد و چنانچه به نتیجه ای نرسد و در این خصوص اقدامی از سوی دولت صورت نپذیرد، به اقدامات شدیدی علیه دولت دست خواهند زد. (550)
نواب صفوی،تا این زمان همواره در برابر تقاضای اعضای جمعیت، در خصوص صدور اجازه برخورد شدید با مخالفان، دعوت به اتحاد و پرهیز از برخورد خشن در جهت پیشبرد اهداف اسلامی می نمود و سرکوب مخالفان را صلاح نمی دانست؛ (551) اما با وجود آنکه به خواسته هایش توجهی نشد، به مسئولین گوشزد کرد که این بی توجهی ها به ضرر دولت تمام خواهد شد؛ زیرا ممکن است فدائیان اسلام در خارج از زندان و در شهرستانها دست به اقداماتی بزنند که جلوگیری از آن امکان پذیر نباشد. (552) بویژه آنکه برای رهبر دربند یک تشکیلات سیاسی مسلحانه، بازداشتن اعضا از انجام عملیات مسلحانه کاری بس دشوار. در چنین شرایطی عبدالحسن واحدی بنا به دلایلی مذکور و عدم دسترسی به برخی مقامات مملکتی و امنیتی،، طرح ترور دکتر فاطمی را تنظیم و انجام این عمل را به محمد مهدی عبد خدایی واگذار کرد.
محمد مهدی عبد خدایی، فرزند آیت الله حاج غلامحسین مجتهد تبریزی، بود پدرش از علمای مبارزه دوره رضاشاه در تبریز بشمار می آمد که توسط رضاشاه به مشهد تبعید و تا پایان عمر در این شهر مقیم شد. وی از روحانیون مورد علاقه مردم محسوب می شد. محمد مهدی زمانی که نواب صفوی پس از قتل کسروی به مشهد متواری و در منزل حاج شیخ غلامحسین تبریزی مخفی گردید در سن 10 سالگی با چهره مبارزه جویانه و شهادت طلبانه نواب آشنا شد، چند سال بعد پس از ورود به تهران با شناخت قبلی از نواب و در شرایطی که وی در زندان بسر می برد، ابتدا در جلسات عمومی جمعیت شرکت می کرد و سپس به عضویت فدائیان اسلام درآمد. در اندک مدتی، ماموریت ترور فاطمی به وی محول گردید. وی که در این زمان به دلیل پرورش یافتن در خانواده ای روحانی، نوجوانی شدیدا مذهبی بود، با وعده و اندیشه رسیدن به بهشت و سعادت ابدی و با نیت برداشتن موانع اجرای احکام اسلامی در کشور، بدون تامل و درنگ ماموریت محوله را پذیرفت.
عبد خدایی، در بیان علت پذیرش بی چون و چرا این ماموریت می گوید که چند روز قبل از آنکه مامور ترور دکتر فاطمی شوم ، به زیارت نواب صفوی در زندان رفتم. در آن ملاقات نواب به من گفت که خود را برای انجام ماموریت مهمی آماده کن. پس از این ملاقات عبدالحسین واحدی به من گفت که دکتر حسین فاطمی بزرگترین مانع اجرای احکام الهی تشخیص داده شده است، پس ابتدا باید او را از میان برداریم تا بتوانیم مصدق را وادار به تسلیم در برابر نظرات اسلامی خود کنیم. (553)
سید عبدالحسین واحدی، همچنین در توجیه علت انتخاب دکتر فاطمی، به عبد خدایی گفته است که همه رجال حکومت که قدم در راه سیاست گذاشته و علیه مبانی اسلامی گام برداشته اند و نمی خواهند احکام اسلام اجرا شود، علاوه بر هتک حرمت اسلام و قرآن، در مقابل، به ترویج فساد و فحشاء و منکرات در جامعه مبادرت کرده اند. پس باید از میان برداشته شوند تا ما بتوانیم احکام اسلام را در کشور پیاده کنیم . (554)
عبدالحسین واحدی درباره این تصمیم خود چنان قاطعانه سخن گفته بود، که طبق گزارش شهربانی، حتی پس از بهبودی سید حسین فاطمی و جان سالم بدرد بردن از واقعه، واحدی گفته بود، اگر به قیمت جان خودم و جان نواب هم تمام شود، نمی گذارم فاطمی زنده بماند. (555) گرچه بر این برداشت صریح فدائیان اسلام از شخصیت سید حسین فاطمی، باید این نظر عبدخدایی را نیز افزود که می گوید: شخصیت فاطمی سال 1332 ش، متفاوت از شخصیت فاطمی سال 1330 است. (556) چنین بنظر می رسد که با این سخن باید فاطمی را با دو شخصیت، در دو دوره متفاوت سال 1330 ش و سال 1332 ش، نگریست و آنگاه در مورد تاریخ این دوره، شخصیت فاطمی، عملکرد فدائیان اسلام و بالاخره اعدام فاطمی توسط شاه، قضاوت تاریخی کرد.
به هر حال واقعه ترور دکتر فاطمی از جمله اقدامات فدائیان اسلام است که نظرات و دیدگاههای مختلفی در مورد آن بیان شده است؛ برخی موافق و برخی دیگر از انجام آن ابراز نارضایتی کرده اند. با انجام این عملیات محمد مهدی عبد خدایی به همراه عباس گودرزی یکی از اعضای فدائیان اسلام، که پس از برداشتن اسلحه ضارب، اقدام به فرار کرده بود، بلافاصله توسط مامورین بازداشت شدند. (557) همچنین پس از این واقعه اعضای فدائیان اسلام تحت تعقیب شهربانی قرار گرفتند و فشار بر آنان به شدت فزونی یافت، تا آنجا که تعدادی از فدائیان اسلام و از جمله چند نفر از متحصنین زندان قصر که به تازگی از بند زندان رهایی یافته بودند، همچون تقی خرمی، قدرت الله احسانی، یحیی بوذری و اسدالله خطیبی مجددا دستگیر و بدون قرار بازداشت و روانه زندان شدند. (558) همین مسئله باعث شد تا برخی از اعضای آن جمعیت نیز، سخن به اعتراض گشوده و با انتساب حوادث پیش آمده و تبعات آن به عبدالحسین واحدی و صرافان، بگویند، چنانکه نواب صوفی آزاد بود، این وقایع رخ نمی داد. (559)
بنا به اذعان نواب صفوی، چنانکه دولت ملاقات وی را با فدائیان اسلام خارج از زندان قطع نمی کرد، با آنان تماس داشته و نمی گذاشته است که قضیه ترور دکتر فاطمی اتفاق بیافتد. (560) استنباط حاصل از این سند این است که در هنگام وقوع حادثه ترور فاطمی ارتباط فدائیان اسلام با نواب صفوی قطع بود و ملاقاتی صورت نمی گرفته است؛ لذا محتمل است با وجود این، هماهنگی میان عبدالحسین واحدی و نواب صفوی در این مسئله صورت نگرفته باشد. اما از آنجا که اسناد موجود پیوسته دعوت امضای جمعیت به صبر و خویشتنداری را از سوی نواب صفوی نشان می دهد، پس از این حادثه مضروب شدن دکتر فاطمی هرگز دیده نشده است که وی با این عمل ابراز مخالفت کرده باشد؛ بلکه همیشه نسبت به عبدالحسین واحدی و محمد مهدی عبد خدایی، با دیده احترام نگریسته و برخورد شایسته ای با آنان داشته است؛ چنانکه پس از آزادی از زندان نیز همواره برای آزادی عبد خدایی و نجات وی، در تلاش بوده است. نواب صفوی، در جلسه ای در مورخ 1/3/32، در جمع بیش از 80 نفر از سران و اعضای جمعیت فدائیان اسلام، در منزل احمد آقایی، طی سخنانی در مورد مسئله فاطمی و رفع اختلاف با دولت مصدق می گوید:
تا اندازه ای رفع اختلاف با دولت شده و آقای دکتر فاطمی را دولت به اروپا روانه نمود . چونکه نامبرده باعث کدورت و اختلاف این جمعیت بود. چنانکه جناب نخست وزیر عبد خدایی را دستور فرمایند، مرخص شود، قول می دهم و قسم می خورم که دوش به دوش دولت برای مردم خدمت نمایم زیرا که در همین منزل آقای احمد آقایی جناب نخست وزیر و آقای کاشانی حضور داشتند و با حضور من قسم یاد نمودیم که شروع به کار نموده، رفع مظالم نماییم و بعدا همین آقای کاشانی و آقای دکتر فاطمی، بین جمعیت و جناب آقای نخست وزیر را تیره نموده اند. (561)
چنانکه ملاحظه می گردد، نواب علاوه بر تلاشش برای رهایی عبد خدایی تا حد همکاری با دولت مصدق، همچون سید عبدالحسین واحدی، دکتر فاطمی را واسطه بین دولت و دربار و عمل تیرگی روابط بین فدائیان اسلام با دولت مصدق می داند. سرانجام با تلاشهای فراوان و پس از گذشت یک سال از واقعه، با حضور سید محمد واحدی، محمد حسن عبد خدایی و گلدوست در زندان، جعفر جهان وکالت محمد مهدی عبد خدایی را در سوم اسفند 1331 ش، پذیرفت و در هفدهم همان ماه محاکمه وی در دادسرای تهران آغاز شد. جعفر جهان، وکیل مدافع عبد خدایی در دادگاه جنحه 6، ضمن بیان تاریخچه تشکیل فدائیان اسلام و مبارزات آنها که به ملی شدن صنعت نفت منتهی شد، در دفاع از وی گفت:
چون عواملی از قبیل دکتر فاطمی که در دستگاه مصدق متنفذ بوده و طبق تشخیص عبد خدایی، عامل بیگانه بود، از طرفی مندرجات روزنامه اصفهان دکتر فاطمی در مدرسه انگلیسی ها واقع در اصفهان از دیانت اسلام خارج و مسیحی شده بود.... مانع اجرای دستورات قرآن بود، بدست موکل من مضروب و اکنون در خارجه به عیش و نوش و تفریح مشغول است. (562)
عبدخدایی نیز در جلسه دادگاه در دفاعیات خود چنین گفت:
باید در کشور اسلامی احکام قرآن و مقررات مفسدین اجرا گردد... بیشتر فشارهایی که در زمان دکتر مصدق به فدائیان اسلام وارد می گردید، از طرف دکتر فاطمی و به دستور وی بود که ناگزیر اینجانب که یکی از سربازان فدائیان اسلام بودم، مبادرت به تیراندازی به مشارالیه کردم و حالیه هم از مرگ باک ندارم. (563)
بالاخره با صدور رای دادگاه در آخرین جلسه، در حالی که دهها نفر از فدائیان اسلام، در بیرون دادگاه منتظر استماع رای بودند، عبدخدایی به دو سال حبس محکوم شد. ضمن اینکه بعد از شهادت نواب صفوی و یارانش، مجددا به همین جرم دستگیر و پس از محاکمه به هشت سال زندان محکوم شد که چهار سال آنرا در تهران و چهار سال دیگر آنرا را در زندان برازجان گذراند. (564)
نواب صفوی، ارادت خود را به محمد مهدی عبد خدایی، طی نوشته ای بر روی جلد قرآن اهدایی به وی، در فروردین 1333 ش، چنین اعلام کرده است:
هوالعزیز، رجب 1373 ه - ق، فروردین 1333 ه - ش. فرزندم مهدی عزیز. صفحه دلت باید آیینه ای باشد که حقایق قرآن در آن منعکس گردیده و از آن به قلوب دیگران رسیده محیط شما و اجتماع دور و نزدیک شما را منور کند. این قرآن و آن صفحه دل پاک شما. سلامی برای همیشه از دلم برایت و محبت خدا و محمد و آلش در دلت.
بیاری خدای توانا - سید مجتبی نواب صفوی. (565)
گفتنی است که طی یکسال و اندی پس از آن حادثه، شاید به دلیل شخصیت تعدیل شده سید حسین فاطمی، بنا بر دیدگاه عبد خدایی و فدائیان اسلام، روابط این جمعیت با وی بهبود یافت؛ چنانکه از ملاقاتهای سیدعبدالحسین واحدی با فاطمی پس از 30 تیر 1331 ش، و نیز نامه نواب صفوی به سید حسین فاطمی که در پاسخ نامه ای از وی نگاشته شده است، چنین برداشتی مشاهده می گردد. ملاحظه متن نامه نواب صفوی به وی، این حقیقت را روشن تر می سازد:
السلام من قلبی علی مولای حجة الله الثامن السلطان علی بن موسی الرضا علیه السلام هوالعزیز جناب آقای فاطمی بر شما و عموم وفاداران اسلام، برادران عزیز هوادار اسلام. نامه پرمهرتان زیارت شد. بحمدالله همه روزه براداران پیشروی می کنند و در روز عاشورا هم بهترین اجتماع آبرومند با کمال پیروزی در مسجد شاه برای بیان هدف مقدس حضرت سیدالشهداء تشکیل و نسبت به اجراء هدف مقدسشان احکام قرآن بیانات موثری ایراد گردید و آقای عبدخدایی عزیز هم از زندان آزاد گردیدند. و روز بروز از لحاظ عمق و باطن اجتماع بنیاد اخلاق و معارف اسلام بحول الله استوارتر گردیده - پیشروی می کنیم - و پیشروی قطعی ما به ظواهر نیست بلکه به کسب رضای خدا و ثبات قدم است و از هیچ سخنی مسلمان نباید ناراحت شود و بایستی ایمان پاک تشویق کننده جدی او باشد.
تهران - به یاری خدای توانا - سید مجتبی نواب صفوی (566)
پس از 30 تیر 1331 ش، دو ملاقات بین عبدالحسین واحدی و دکتر فاطمی که در آن زمان وزیر خارجه دکتر مصدق بود، صورت گرفت: ملاقات اول پیرامون صدور حکم اعدام نصرت الله قمی، ضارب دکتر زنگنه وزیر دولت رزم آرا انجام شد. نصرت الله قمی در زندان با نواب هم بند شد و آشنایی آن دو از همانجا شروع گردید. نواب صفوی از آنجا که معتقد بود وی یکی از وزرای متجاوز به اسلام را از پای در آورده است؛ اقداماتی برای رهایی او از اعدام صورت داد که قبلا اشاره شد. با صدور حکم اعدام نصرت الله قمی، نواب صفوی، نامه ای به دکتر مصدق نوشت و به وی چنین گوشزد کرد:
صرف نظر از محبتهایی که در طول زمان در حق شما کرده ام و در طول تاریخ ایران، مبارزات برادران من در حال به ثمر رسیدن بود و شما متاسفانه با زندانی کردن ما اسلام را غریب کردید. اما در شرایط حاضر یک مسلمان نصرت الله قمی که با دشمن متجاوز به حقوق مردم ایران جنگیده است و آن این بود که به طرف دکتر زنگنه وزیر فرهنگ رزم آرا شلیک کرده است شنیده می شود که قصد اعدام او را دارید. من از شما می خواهم اقدامات لازم را برای جلوگیری از این اعدام انجام دهید. (567)
سید عبدالحسین واحدی، برای رساندن این نامه به دکتر فاطمی در جلوی بیمارستانی که آیت الله کاشانی در آن بستری بود و فاطمی برای ملاقات آیت الله کاشانی، به آنجا می آمد، قرار ملاقات گذاشتند و سپس در محل ملاقات، به گفتگو نشستند. نخست دکتر فاطمی، از واحدی می پرسد که شما چرا به من تیراندازی کردید؟ واحدی پاسخ می دهد که متاسفانه شما به قول و قرارتان عمل نکردید و احکام اسلام را اجرا ننمودید و به جای آن برادران ما را زندانی و مورد اذیت و آزار قرار دادید. همچنین شما پای آمریکا را به ایران باز کردید. واحدی در آن دیدار، ضمن تسلیم نامه نواب صفوی به فاطمی، خواستار رهایی نصرت الله قمی از اعدام و آزادی عبد خدایی از زندان شد. (568)
در ملاقات دیگری که بین فاطمی و واحدی صورت گرفت، فاطمی خواستار حمایت فدائیان اسلام از وی، برای رسیدن به نخست وزیری شد. به نظر دکتر فاطمی، دکتر مصدق به دلیل کهولت سن، مناسب نخست وزیری نیست و بهتر آن است که او فقط رهبر ملیون باشد وی در مقابل حمایت فدائیان اسلام، قول همه نوع مساعدت را به آنها داد، در حالیکه واحدی تنها تضمین اجرای احکام اسلامی را از او می طلبید. (569) با وقوع کودتای 28 مرداد، این گفتگوها و توافقات به هیچ نتیجه ای نرسید و با سقوط دولت ملی، دور جدیدی از حکومت دیکتاتوری پهلوی در کشور، فرا رسید و مدتی بعد نیز سید حسین فاطمی پس از دستگیری، محاکمه و سپس اعدام شد.

ل - مواضع فکری فدائیان اسلام، در برابر سیاستهای دولت مصدق

پس از مسئله ترور دکتر فاطمی، فدائیان اسلام با پافشاری بر مواضع پیشین خود، در قبال دولت ملی، برای رهایی نواب صفوی نیز همچنان تلاش کردند، بطوریکه با صدور اعلامیه ای در 25/12/30، چنین اعلام کردند:
به هیئت حاکمه جنایتکار و خائن ایران اعلام می داریم، مدت مدیدی است که این حکومت جنایتکار و مزدور اجنبی که بدست فرزندان رشید و فداکار ایران یعنی فدائیان اسلام به حکومت رسیده و به اول کسی که خیانت و جنایت کرده اند همین فرزندان رشید اسلام و ایران بوده و مدت ده ماه تمام بلکه بیشتر است که یگانه فرزند رشید و دلسوخته اسلام و ایران یعنی حضرت سید مجتبی نواب صفوی را بدون جهت و عذری در زندان ظلم و جور و ستم نگهداشته اند و ما افراد از جان گذشته بدین وسیله اعلام می داریم تا مدت 5 روز باید و حتما باید به پرونده حضرت سید مجتبی نواب صفوی و سایر افراد معصوم و بی گناه فدائیان اسلام رسیدگی نموده، و نتیجه را به تمام جراید دنیا و ایران اطلاع داده و فورا آنها آزاد کنید و الا اگر در غیر اینصورت عمل نمایید به خدای لایزال قسم ریشه خیانت و جنایتتان را از بیخ و بن کنده و همگی را به دیار نیستی و عدم خواهیم فرستاد.
به یاری خدای بزرگ - فرزندان از جان گذشته اسلام و ایران (570)
در این دوران، علاوه بر فعالیت فدائیان اسلام برای نجات نواب صفوی، مبارزاتشان با حکومت پهلوی، دولت مصدق، احزاب و گروههای چپ کمونیستی مانند حزب توده و گروهها و جمعیتهای منحرف دینی مثل کسروی گری و بهائیت، همچنان ادامه داشت که برخوردهایشان با گروهها و احزاب در جای خود طرح خواهد. آنچه در اینجا گفتنی است، مسائل مربوط به عملکرد دولت ملی و موضعگیری فدائیان اسلام در قبال آن است.
اقدامات مصدق برای حال مسئله نفت و سامان دادن وضع اقتصادی کشور به جایی نرسید و تنها به جای انگلیس، آمریکا قرار بود جایگزین شرکتهای نفتی گردد، چنانکه کاظم حسیبی نماینده دولت ایران در مذاکره با نمایندگان بانک بین المللی گفت که در مذاکرات بانک بین المللی برای راه اندازی مجدد دستگاههای نفت، ما تقاضا کردیم کارشناسان آمریکایی به جای انگلیس به ایران بیایند، اما بانک موافقت نکرد. (571)
در چنین شرایطی فدائیان اسلام که نگران وضع نابسامان جامعه و اشتباهات عمده سیاسی دکتر مصدق و پافشاری وی بر نظریاتش بودند، در 11/1/31؛ یعنی یکروز پس از برقراری مجدد حکومت نظامی در آغاز سال 1331، با صدور اعلامیه ای، مردم را به شرکت در گردهمائی در مسجد سلطانی تهران، برای آگاهی از عملکردهای دولت مصدق دعوت کردند. متن اعلامیه مزبور که در روزنامه کیهان نیز به چاپ رسید، چنین است:
هو العزیز، بنام مقدس العلی حضرت صاحب جلالت پادشاه غائب جهان حضرت ولی عصر ارواحنا فداء، برادران غیور مسلمان عصر جمعه در مسجد شاه حاضر شوید تا پرده از جنایات مصدق برداریم. چون ممکن است بر بعضی اشتباه شده باشد و مصدق را بی غرض و خدمتگزار بدانند. اکنون که حکومت نظامی اعلام شده است و دنیاپرستان می ترسند برای پاره کردن ترس عمومی و ارائه دادن اسناد جنایت و سازشهای مصدق و همکارانشان عصر جمعه 15/1/31، از سه ساعت بعد از ظهر در مسجد سلطانی اجتماع دینی از طرف صفوف مقدس فدائیان اسلام برقرار است... (572)
گرچه حکومت نظامی از برگزاری این گردهمائی ممانعت به عمل آورد، اما همین اعلامیه نشانگر مواضع مخالف فدائیان اسلام با دولت مصدق است. اعتراضات جمعیت فدائیان اسلام، به عملکردهای غیراسلامی و مذاکرات دولت ملی با آمریکا همچنان ادامه داشت؛ به ویژه آنکه پس از پذیرش استعفای مصدق توسط شاه و صدور فرمان نخست وزیری احمد قوام و نیز قضایای مربوط به قیام مردم در 30 تیر 1331 و بالاخره روی کار آمدن مجدد دکتر مصدق، روند نزدیکی به آمریکا همچنان ادامه پیدا کرد.
اللهیار صالح در 22/5/31، از سوی دکتر مصدق به عنوان سفیر کبیر ایران در آمریکا دیپلماتیک ایران و انگلیس اعلام شد. متعاقب آن به تدریج ترومن و حزب دموکرات آمریکا به آخرین مراحل تلاششان مبنی بر نفوذ در ایران، به جای نفوذ و نقش انگلیس، نزدیک شدند.
فدائیان اسلام در این دوران حساس و سرنوشت ساز در روابط دیپلماتیک کشور با دول استعمار کننده از کشور، قدرت استعمارگر دیگری را جایگزین آن نمود و سرنوشت ملت را به دست استعمارگران جهانی سپرد، نواب صفوی، از همین منظر در برابر پیشنهاد مشترک چرچیل و ترومن، برای حل قضیه نفت ایران، با صدور پیامی در مورخ 16/6/1331، به جهت آگاهی بخشیدن افکار عمومی مردم از عواقب چنین پیشنهادهایی که در نهایت به ضرر ملت مسلمان ایران بود، مخالفت صریح فدائیان اسلام را بدین شرح اعلام کرد:
هو العزیز، پیام ترومن و چرچیل و پیشنهاد مشترک آنان بعنوان حل قضیه نفت بجز تحکیم مجدد مبانی ظلم و مصالح عمومی کشور نبوده و همانند آتشهای سوزانی در زیر خاکستر صبر ذخیره هنگام خطر و انجام وظیفه اند تا در آنگاه خاکستر وجود هر متجاوز رذلی را بیاری خدای توانا بدست باد فنا و زوال قطعی سپارند.
به یاری خدای توانا، فدائیان اسلام. (573)
نواب صفوی در این دوران تاریخی، دولت مصدق و جبهه ملی را ضمن هشدار به عبرت گرفتن از تاریخ همکاری با دولتهای استعماری، به بازگشت به احکام و دستورهای اسلام و اجرای احکام الهی فرا می خواند. در مقابل دولت مصدق، نه تنها به این دعوتهای هشدار دهنده رهبر فدائیان اسلام توجهی نکرد، بلکه بر ادامه بازداشت وی نیز اصرار ورزید. در اینجا لازم است به منظور آگاهی از طرز تفکر نواب صفوی و فدائیان اسلام در مواجهه با عملکرد دولت ملی، نگاهی بر بخشی از دست نوشته نواب بیفکنیم که در آن آمده است:
احکام حیات بخش اسلام بایستی سریعا اجرا شود، جاوید باد قرآن، نابود باد دشمنان اسلام و ایران. پریروز این بود، دیروز هم این بود، امروز هم اینست، فردا هم و تا آخر حیات و زندگی هم این خواهد بود. حال روی سخن ما با حق جویان و بی غرضان است. در دوران مبارزات (فرزندان اسلام) دقت و تامل کنید و سپس بیایید و دست از این دورویی ها و بی منطقی ها بردارید و خود را در کوره آتشین فضائل اسلام بگذارید و از رذائل و پلیدیها منزه شوید. آری از این عوض شدن پرده ها در مدت های کم درس عبرت بگیرید و هدف خود را سعادت بشر و همنوع خود که تنها در سایه تربیت عالی اسلام و اجرای احکام قرآن ممکن است، قرار بدهید. و بدنبال این هدف بزرگ و سعادت بخش با منطق و دلیل حرکت کنید.....(574)
در سال 1331 که تقریبا اعضای جمعیت فدائیان اسلام، به جز نواب آزاد شده بودند، فعالیت تبلیغی آنان، با دستور نواب گسترش یافت. مساجدی در تهران دائما محل فعالیت آنها بود و صدها نفر در جلسات عمومی و خصوصی جمعیت شرکت می کردند. واحدی، غالبا در مسجد لرزاده سخنرانی می کرد و جمع کثیری از اعضا و از جمله تقی امانی، شیخ قاسم اسلامی، کشوباف، قدیر خیاط، شیخ هاشمی، شیخ اسلامی و محمد حسن عبد خدایی (برادر محمد مهدی عبد خدایی) شرکت و فعالیت می کردند. گاهی هم در قالب کاروان تبلیغی به قم و یا شهرهای دیگر عزیمت می کردند. (575)
مدتی قبل از آزادی نواب صفوی از زندان، فدائیان اسلام اقدام به انتشار نشریه منشور برادری به منظور نشر افکار انقلابی خود کردند. قبل از این، دو روزنامه اصناف به مدیریت ابراهیم کریم آبادی و نبرد ملت، به مدیریت کرباسچیان، ناشر افکار و نظرهای این جمعیت بود ؛ ولی مدیر روزنامه اصناف به دلیل گرایش شدید به دکتر مصدق و ملیون، پس از ایجاد اختلاف میان نواب صفوی و مصدق، با حفظ احترام نواب صفوی، از ادامه همکاری و درج نظریات فدائیان اسلام امتناع کرد؛ اما کرباسچیان، مدیر روزنامه نبرد ملت، با تمام توان به درج عقاید و افکار این جمعیت تا دی ماه 1330 ش، می پرداخت. کرباسچیان از معدود نفراتی بود که با اجرای طرح تحصن فدائیان اسلام در زندان قصر، مخالفت کرده بود و با دربند کشیده شدن 51 نفر، اختلافات وی با عبدالحسین واحدی و صرافان، (طراحان اصلی تحصن) و دیگر اعضا شدند. همین امر سبب شد که فدائیان اسلام به فکر ایجاد و انتشار نشریه ای مستقل بیفتند. از این رو هفته نامه منشور برادری که امتیاز آن بنام آهنگ تهران) و به نام سید جعفر مرتضوی صادر شده بود، با مدیریت سید هاشم حسینی منتشر شد. (576)
آرم نشریه منشور برادری، ارگان فدائیان اسلام، پرچم لا اله الا الله، محمد رسول الله علی ولی الله بود. بالای این شعارها جمله هوالعزیز و در زیر آنها عبارت همه کار و همه چیز تنها برای خدا و در قسمت پایین پرچم سبز، جمله اسلام برتر از همه چیز و هیچ چیز برتر از اسلام نیست، نوشته شده بود.
بهای هر شماره یک ریال بود و کلیه مقدمات آن پیرامون مسائل علمی، اخلاقی و انقلابی اسلام نوشته می شد. سید محمد واحدی و سید محمد علی لواسانی در نویسندگی و چاپ و توزیع این نشریه همکاری زیادی داشتند. اولین شماره منشور برادری در حالی منتشر شد که نواب صفوی هنوز در زندان بود. این نشریه طلوع و غروبی اندک داشت؛ چنانکه عمر آن از اواخر سال 1331 ش تا اوایل سال 1332 ش، به بیش از 14 هفته نرسید.
به خاطر محتوای معنوی و انقلابی آن که با دولت مصدق و حکومت رضا شاه ضدیت داشت، به زودی دستور توقیف آن از سوی دولت صادر شد. (577)

م - برخوردهای فکری و فیزیکی فدائیان اسلام با تشکیلات حزب توده

چنانکه قبلا اشاره شد، فدائیان اسلام با ماهیت وجودی تشکیلات حزب توده، به دلیل وابستگی فکری و حزبی به بلوک شرق و به ویژه شوروی - مخالف بودند. آنها ترویج مرام کمونیستی را در واقع تحدید مذهب در جامعه می دانستند، به مقابله با آن برخاستند. فدائیان اسلام با داشتن چنین دیدگاهی، با هر گونه فعالیت علنی این حزب در اماکن عمومی، باشگاهها، کارخانجات و مراکز عمومی برخوردی جدی داشتند. به همین دلیل غالبا گردهمائی سیاسی حزب توده، به درگیری با اعضای جمعیت فدائیان اسلام می انجامید و بعضا از برگزاری چنین برنامه هایی جلوگیری به عمل می آمد؛ چنانکه از برگزاری گردهمائی سیاسی حزب توده در اول شهریور 1329 ش، در میدان فوزیه (امام حسین فعلی) تهران توسط این جمعیت، ممانعت به عمل آمد. (578) اعضای فدائیان اسلام در قم نیز با انتشار اعلامیه ای رسمی، از فرمانداری این شهر خواستند تا از فعالیت حزب توده در انحراف افکار جوانان در محل باشگاه پولاد این شهر، جلوگیری نمایند و ضمن آن تهدید کردند که در صورت عدم اقدام فرمانداری، خود وارد عمل خواهند شد. (579)
نواب صفوی در زندان، طی سخنرانی مفصلی در جمع ملاقات کنندگان علیه حزب توده از روزنامه های وابسته به فدائیان اسلام و ناشر افکار این جمعیت خواست تا نسبت به مندرجات کتاب نگهبانان سحر و افسون، از انتشارات این حزب، عکس العمل شدیدی نشان دهند. (580) بویژه آنکه در بهمن ماه 1330 ش، در زندان درگیری شدیدی بین توده ایها و فدائیان اسلام روی داد که مامورین به ضرب و جرح فدائیان اسلام پرداختند و در نتیجه تعدادی از طرفین مجروح شدند. (581) وقوع این حادثه بهانه ای به دست دولت داد تا قرار آزادی 14 نفر از متحصنین باقی مانده در زندان را لغو کند. مسئله اعتصاب غذای نواب در زندان نیز پس از این جریان صورت گرفت. نواب صفوی در باره این حادثه و علل آن گفته است:
پیش آمد اخیر در نتیجه طرح نقشه زندانیان سیاسی (توده ای) بوده که مامورین را اغفال نموده و برادران دینی را به جان یکدیگر اندازد. زیرا بین کاشانی و دربار و دولت را موافقت شده بود که از زندان آزاد شوم چون زندانیان سیاسی (توده ای) متوجه شدند چنانچه آزاد شوم با مرام و مسلک آنها مبارزه می کنم و حزب توده وجود نخواهد داشت، ایادی حزب مزبور فعالیت کردند که از زندان آزاد نشوم و دولت در این مورد تقصیری ندارد.(582) نواب صفوی در ادامه اظهاراتش از مامور ویژه می خواهد که سخنانش را به ریاست کل شهربانی منتقل کند و ایشان با آیت الله کاشانی مذاکره نمایند که عدم آزادی نواب، به نفع رهبران حزب توده تمام خواهد شد. مامور ویژه نیز گزارش می کند که توده ایها در نظر دارند با اعزام سیصد نفر از افراد ورزیده خود در جلو زندان، فدائیان اسلام را تحریک به مبارزه نموده، مقدمات ایجاد اغتشاش دامنه داری را در زندان فراهم آورند. (583) پیش از این قضیه نیز زندانیان توده ای ضمن خواندن سرود حزبی به زبان فارسی و ترکی در حیاط زندان، اقدام به تحریک فدائیان اسلام می کردند؛ چنانکه فدائیان اسلام هر بار با شعار صلوات و تکبیر، نسبت به آنها عکس العمل نشان می دادند. (584)
چنین مخالفتهایی در بسیاری از موارد از سوی فدائیان اسلام ابراز گردیده است. چنانکه نواب صفوی در ملاقاتی با حائری زاده، ضمن گله مندی از آیت الله کاشانی، به وی گفت که دکتر مصدق، با نادیده گرفتن قوانین و مقررات اسلامی، به توده ایها قدرت داده است و فعلا خطر کمونیسم کشور را تهدید می کند. نواب، از حائری زاده خواست تا از دولت و آیت الله کاشانی، تقاضای تجدید نظر در عملکرد خود و اصلاح وضع ناگوار کشور را بنماید. حائری زاده، در پاسخ عنوان کرد که آیت الله کاشانی هیچگونه تقصیری ندارد. هر پیشنهادی به دولت می دهد، مورد قبول واقع نمی گردد و آقای مصدق با فکر شخص خود و بدون مشورت با دیگران کار می کند و علت پیشرفت توده ایها نیز سیاست غلط دولت می باشد، (585) آنچه بیان گردید، نشانگر عدم سکوت فدائیان اسلام در قبال حزب توده در جامعه و مقابله جدی با تشکیلات حزب توده می باشد؛ تا جایی که فدائیان اسلام تصمیم گرفتند که با ایجاد اتحادیه کارگران فدائیان اسلام، از حقوق کارگران مسلمان، مطابق قانون اسلام دفاع کنند. در واقع ایجاد تشکیلات مخفی چنین اتحادیه ای، در برابر نفوذ توده ایها در کارخانجات و در میان کارگران صورت گرفت؛ (586) چنانکه پس از تاسیس این اتحادیه فدائیان اسلام، فعالیت محدود خود را در برخی از کارخانه ها از جمله سیمان که توده ایها نفوذ زیادی در آن داشتند، آغاز و به عضوگیری مخفی اقدام کردند. سفر تبلیغی حاج ابراهیم صرافان و خلیل طهماسبی به شهرضا و حضور آنان در کارخانه های وطن و کارخانه پشم حوالی این شهر و انجام تبلیغات دینی و سیاسی در همین راستا می توان ارزیابی کرد. (587)
در مجموع، نواب صفوی با اندیشه ضد اسلامی کمونیسم که می گوید برای رسیدن به هدف می توان وسیله را توجیه کرد، سخت مخالف بودند و هرگز حاضر نبود برای رسیدن به هدف راهی ناپسند را برگزیند؛ از این رو زمانی که سردمداران حزب توده در زندان بارها پیشنهاد همکاری در براندازی رژیم پهلوی را که هدف مشترکشان بود - دادند، نواب صفوی با توجه به اندیشه اسلامی خویش هرگز این راه را برای رسیدن به هدف برنگزید و به آن ها گفت: من همانگونه که با شاه و مصدق و دیگران در جبهه های مختلف می جنگم، با کمونیست نیز سر جنگ دارم و هرگز نمی توانم با دشمن خود و دشمن دین و ملت، سازش نمایم و بر این مخالفت نیز تا پایان عمر خود پافشاری نمود. (588)

پیامبر اکرم (ص) : نَجَاةُ المُؤمِنِ فِی حِفظِ لِسَانِهِ