وب سایت رسمی داود امینی
وب سایت رسمی داود امینی

وب سایت رسمی داود امینی

زمینه های رشد و تعالی، در بهار آرشیو ملی - داود امینی



زمینه های رشد و تعالی، در بهار آرشیو ملی 

 داود امینی

بهار آمده است. هر بهار با امیدهای تازه همراه است و اینک من و تو در آستانه فصل سبز، کدام قلب آفتابی را به پیشوازش خواهیم برد؟ اکنون که جهان نو ما را به گستره خویش فرا می خواند و نسیم نوروزی، عرصه گیتی را به گل و سبزه آذین می بندد، فرصت سبز شکفتن را غنیمت شمریم و در کرانه این روزهای تازه، به افق های باز بنگریم و به ارزیابی و بازنگری کارنامه خویش و برنامه ریزی برای سال نو. هر بهار، با پرسشی نو آغاز می شود: چه باید کرد؟ به راستی که موفقیت هر کس در گرو پاسخگوئی دقیق و درست به این پرسش اساسی است. اگر بهار با پرسشی نو همراه نباشد و به تحول و دگرگونی و پیشرفت نیانجامد، از رسالت و محتوای راستین خویش تهی خواهدبود.


بقیه در ادامه مطلب


 

     در بهار، همکارانمان در آرشیو ملی، به پرونده های سبزی می نگرند که حاصل تلاش پیشینیان آنها است. اینان، چشم بر پرونده های تیره می بندند و تنها از آنها پند عبرت می آموزند. واژه های عشق و محبت را در واژه های اسنادی می یابند. گنجینه ملی در بهار، چون لطافت گل، لبخند گذشتگان را بر خلقهای نیکو و بی ادعا، بر سینه دارد. آنانی که نوروزهای سبزی را پشت سر گذاشتند و اینک نیستند. گوئی در پرونده سبز هر صاحب قلمی از نسلهای گذشته، در بهار سبز، حس نوعدوستی و مسئولیت پذیری و دینداری و تدین و راستی نهفته و تو را ترغیب به سبز زیستن و انسان بودن می کند و تو در میان اوراق این گنجینه، تفسیر این آیه از  قرآن را می خوانی که: " فا عتبروا یا اولی الالباب " و اهمیت آرشیو ملی و گوهر نهفته در آن نیز همینجاست که اگر آن را نشناسی، خسران کرده ای.

     اینچنین است که تو از دغل بازی بدت می آید. در آرشیو ملی، فرصتی می یابی تا به عملکرد خود بیاندیشی. چنین فرصت درست اندیشیدن در عاقبت گذشتگان، در هر جائی یافت نمی شود. تنها این شناخت و انسان شدن است که به تو بر دیگران برتری می بخشد. دوست داری به پرونده هائی بنگری که سفیدند و سبز. آنانی که اهل خدمت بی منت بوده اند و نه اهل شعار. آبادی و پیشرفت کشور را می خواسته اند و شتابزده حکم نداده اند و به بهانه ای از عملکرد درست نگریخته اند. مسئولیت پذیر بوده اند و دغدغه ارتقای کشور و نه صرفا ارتقای خود، دلیل اصلی مسئولیت پذیریشان بوده است. برای خدا کار کرده اند و برای خلق خدا خدمت نموده اند. اینها، تو را مسرور می سازد و مصمم. اما، آرشیو ملی روی دیگری هم دارد. تو، در یک محاکمه اخلاقی، پرونده ای تیره را می گشائی، مستنداتش را می خوانی، متهم را مقابلت می نشانی و در قضاوتی تاریخی، او را محکوم می کنی.متهمین تو، به خلافهای شرعی و قانونیشان اعتراف کرده اند و به جرمهای از بین بردن حقوق همنوعان با کلاهبرداری، رشوه خواری، دروغ، فریب، خدعه، نیرنگ، تملق گوئی، چاپلوسی و .....

     جالب اینجاست که در همه طول دادگاه، متهم سر جایش می نشیند و داد و قال نمی کند تا حکمش صادر شود. آنگاه تو، حکمش را قرائت می کنی و به خاطر بد اخلاقی ها و ناسپاسیهایش، او را سرزنش می کنی و او تنها شرمنده تاریخ است و فارغ از هیاهوهای دنیائی.

     دادگاه که به پایان رسید، تو به ارزیابی خود می پردازی که اهل کدامین دسته ای و به کدام گروه تعلق داری؟ به پرونده ای سبز می اندیشی، تا آیندگان به پرونده کریه تو ننگرند. تو، در دادگاه آرشیو ملی، اگر به خود آیی، به اخلاق آرشیویست دست می یابی و می آموزی که باید وارسته باشی و مسئولیت پذیر. تو، می دانی که هر بهاری پایانی دارد و آنگاه که در فرصت شکفتن، از منیت بیرون آمدی و تعالی یافتی، در پایان سال می توانی پرونده سبزت را به محضر امام زمانت عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه کنی. انشاءالله

ادامه مطلب ...

خاطره ای از عید فطر 92



خاطره ای از عید فطر

داود امینی

 

برای عید فطر من هم مثل خیلی های دیگر به مسافرت رفتم. مقصد من، روستایمان قاهان، در منطقه خلجستان قم بود. روستایی دیدنی و سرسبز در دل دره ها و کوه ها و در جوار امامزاده هادی پسر امام زین العابدین(ع) واقع شده است. به لینک قاهان در قسمت راست سایت که مراجعه کنید، این منطقه خوش آب و هوا و توریستی را خواهید شناخت. صبح عیدفطر سال ۹۲، خیابان های جلوی حسینیه ده فرش شده بود و مردم، با همان صفای روستایی در صف نماز عید فطر حاضر بودند. مداح مراسم عید، سرهنگ بازنشسته اسماعیلی پشت جایگاه رفت و شروع کرد: الله اکبر، الله اکبر، لااله الا الله والله اکبر، و لله الحمد، الحمدلله علی ماهدینا، و له الشکر علی ما اولینا...

نماز خوانده شد و او مولودی عید را خواند و از مردم خواست دعا کنند، شاید سال دیگر نباشند. بعد از نماز سفره عید پهن شد و همه گرد سفره با صفای روز عید نشستند و سپس به سوی منازل و باغهایشان روان گشتند. چند ساعتی از نماز عید گذشته بود که خبر دادند سرهنگ اسماعیلی مداح روز عید که با خانواده اش از تهران آمده بود و به باغ رفته بودند، با نیش زنبور فوت کرد. همه شوکه شدند. باورمان نمی شد. من که ایشان را از پیش از انقلاب می شناختم و حق استادی بر من را داشت. پیش از انقلاب ایشان و جمعی از دوستان فرهنگی مبارزشان در مسجد صاحب الزمان محله ی شاهپور اول خیابان وحدت اسلامی تهران، انجمن خیریه ی صاحب الزمان (عج) را راه انداخته بودند و در آنجا به ایتام و مستمندان کمک می کردند. این پوششی بود برای کلاس های آموزشی و فرهنگی قرآنی و دینی که در مسجد برپا کرده بودند. من هم که آن زمان در آن محله زندگی می کردیم، در این کلاس ها شرکت می کردم. تا این که یک روز متوجه شدیم همه ی معلم های این کلاس ها و فعالان انجمن خیریه را ساواک دستگیر کرده و از آن پس کلاس ها تعطیل شد. 



بقیه در ادامه مطلب

 

ادامه مطلب ...

علم الهدای هویزه_ شهید حسین علم الهدی - داود امینی



 علم الهدای هویزه - شهید حسین علم الهدی

 داود امینی

   با کاروان راهیان نور سازمان بسیج هنرمندان، در نهم فروردین 92، از دهلاویه جایگاه شهادت دکتر مصطفی چمران، به سوی شهر هویزه مکان شهادت سید حسین علم الهدی و یارانش رهسپار شدیم. با هنرمندان رفته بودیم تا هنر مردان خدا را نظاره کنیم. هنر آنان، شهادت بود. هنرمند واقعی، علم الهدی سردار قافله عشق بود که هنرمندانه علم هنرپیشگان رهپویان رزم و شهادت را در بر گرفت و با هنرعاشقی خدا، رقص عشق کرد. در آنجا فرمانده و یارانش همگی در کنار هم آرمیده اند. به تابلویی که در محل یادمانشان نصب شده بود نظر افکندم. آخرین نامه علم الهدی، فرمانده سپاه هویزه که پیش از شهادتش، به حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) و شهید چمران نوشته بود:

    « من، به عنوان فرمانده سپاه هویزه، 62 نفر پاسدار نیرو دارم که 22 نفر آنها غیر مسلحند. دو عدد آرپی جی داریم که یکی خراب است. مهمات ما، یک عدد تیر بار ژ3 و 40 عدد کلاش و ژ3 می باشد.»

این، همه ی سلاح یاران علم الهدی است، برای جنگی بزرگ با دشمن متجاوز، در عملیات نصر. در حقیقت بدون سلاح ایمان، آنان هیچ نداشتند.  

 بقیه در ادامه مطلب

 

ادامه مطلب ...

سفر معنوی راهیان نور - دهلاویه - بهار 92 - داود امینی



 روایتی از: منطقه دهلاویه - داود امینی

از هشتم تا یازدهم فروردین 92 تعداد ده نفر از اعضای کانون هنرمندان ناحیه ابوذر از طریق سازمان بسیج هنرمندان تهران بزرگ، به همراه کاروان راهیان نور وزارت ارشاد اسلامی، برای انجام سفر معنوی راهیان نور و دیدار از مناطق عملیاتی جنوب کشور، راهی این مناطق شدیم. صبح روز هشتم فروردین با سخنان کوتاه آقای حاجی، رئیس بسیج وزارت ارشاد اسلامی، از زیر قرآن گذشتیم و به سوی سرزمین نور و میعاد گاه عاشقان، رهسپار شدیم. پس از گذشتن از شهرهای بین راه، نخستین توقفگاهمان در جنوب کشور، حسینیه شهدای گمنام شهر اهواز بود. در آن محل نمایشگاهی از تجهیزات نظامی و ادوات رزهی برپا بود. پس از زیارت مزار شهدای گمنام حرکت کردیم و یک ساعت از نیمه شب گذشته، به اردوگاه حمیدیه رسیدیم. اردوگاهی که متعلق به وزارت آموزش و پرورش بود و در زمان جنگ هم مورد استفاده رزمندگان اسلام قرار می گرفته است.  

صبح روز نهم فروردین ماه، به سوی منطقه دهلاویه حرکت کردیم. دهلاویه، محل شهادت دکتر مصطفی چمران است. در محل شهادتش بنای یادبودی برپا شده و نمایشگاهی ایجاد گردیده است. در این نمایشگاه، اسنادی از شهید چمران از دوره های قبل از انقلاب مربوط به تحصیلاتش در ایران و آمریکا و نیز مدارک تحصیلیش وسپس حضور در لبنان و تأسیس جنبش امل لبنان و ایجاد مدرسه خیریه ایتام لبنان و دوره های جنگ چریکی در این کشور نصب شده بود. اسناد زیادی هم از جنگ های نامنظم شهید چمران در جبهه های حق علیه باطل و به همراه فرماندهان و رزمندگان اسلام وجود داشت و همچنین نصاویر شهادت آن فرمانده دلیر و تشییع جنازه و خاک سپاریش در بهشت زهرای تهران در معرض دید زائران قرار داده شده بود.

ما که به همراه هنرمندان عازم بودیم، تصاویر نقاشی روی بوم شهید چمران چشمانمان را خیره ساخت. تعدادی از نقاشی های روی بوم از کارهای هنری شهید دکتر مصطفی چمران چیده شده بود که این تصاویر هنری، او را هنرمندی بین المللی ساخته بود. این نقاشی ها که با موضوعات دینی، حماسی و انقلابی کشیده شده بودند، در معرض دید زائرین قرار داشت. 

 

 بقیه در ادامه مطلب 

ادامه مطلب ...